بسم رب الشهداء و الصدیقین
چقدر خوب است وقتی یک شهید روایت گر خاطرات شهید دیگر باشد ...
سید ابراهیم (شهید مصطفی صدرزاده) محرم امسال شهید شد ...
و حسن آقا ، رجب پارسال (93) ...
کلا حدود 20 روز با هم دوست بودند ، آنهم چه دوستی ...
حسن را همان ب بسم الله می گذراند مسئول تک تیر انداز ها ...
و او برایشان مادری میکند ...
با ماشین تدارکات برای بچه ها غذا و سلاح می بردند که یک تصادف وحشتناک می کنند .
همه ی افرادی که در آن ماشین بودند به شدت مجروح می شوند اما حسن سالم سالم می ماند !
سید ابراهیم می گفت حسن خیلی بچه ی خون گرمی بود ...
سریع دوست شدیم و صمیمی ، حسن از خاطراتش در پایگاه بسیح و ماجرای حرم رفتنش با ویلچر و ... تعریف می کرد ...
همانجا بود که سید فهمید حسن بچه ی مشهد و ایرانی است !
پنج شنبه بود حسن گفت برویم حمام !
نزدیک ولادت امیر المومنین (علیه السلام) بود ، و حسن همانجا با شور خاصی مدح امیرالمومنین (علیه السلام) می خواند و بچه ها دست می زدند !
....
ماجرای عملیات امام رضا(علیه السلام) که 8 نفر داوطلبانه برای پاکسازی ساختمان 3 که دست دشمن بود ، رفتند و دلاوری های حسن و رجز خواندن هایش و نحوه ی تیر خوردن و شهادتش ....
گفتنی نیست ...
خودتان از زبان شهید سید ابراهیم بشنوید ...
دانلود صوت با حجم حدود 7مگابایت
خاطرات شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم ) از ماجرای آشنایی با شهید حسن قاسمی دانا و اعزام ایشان و ماجرای روز آخر و عملیات امام رضا(علیه السلام) و شهادت حسن آقا ...
/
پ.ن :
ای شهید!
ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای !
دستی بر آر و ما قبرستان نشیان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش ...
حسن آقا !
بچه ی مشهد ...
التماس دعا داریم ...
شادی ارواح طیبه این دو شهید عزیز و همه شهدای اسلام ، صلوات ...
- ۰ نظر
- ۲۵ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۳
- ۱۹۸۹ نمایش